بوسجین :مایه شرمساری

ساخت وبلاگ

لایحه دولت برای اصلاح [افساد] قانون کار و آزادسازی قراردادها و نتیجتا فلاکت کارگران( لابد برای جلب نظر و جذب صدقات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سایر "بین المللی" های در خدمت سرمایه داری جهانی)، ادغام تامین اجتماعی در طرح محتضر سلامت(برای پر کردن جیب رفقای قاضی زاده هاشمی از محل صندوقی که باید از رنج کارگران بکاهد)، اشتهای اکبر ترکان برای تکثیر مناطق آزاد(و هجوم کالای خارجی و تعطیلی روزافزونِ بنگاه‌های تولیدی غیربزپاش!). اینها سه اتفاق مهمی است که در آینده نزدیک مولد هزاران زن دستفروش فومنی و کارگران شلاق‌خورده آق‌دره‌ای و کودک بخیه‌نخورده‌ی خمینی‌شهری و یونس عساکره و نوزادانِ فروشیِ دروازه غار خواهد شد. علی‌القاعده باید آه از نهاد من و شمای هشتگ‌باز دربیاید و گریبان چاک کنیم اما نمی‌کنیم. دولت و رسانه‌های دست به مزدش با همان زیرکی مختص سرمایه‌داران سر ما را با بمب‌های خبریِ فانتزی و جنگ‌های ایذائیِ حواس‌پرتکنِ علی مطهری و محمود صادقی و صادق زیباکلام و هشتگ "فری مشهد" و "مایه شرمساری" شیره می‌مالد. به جای آنکه صدای کارگرانی باشیم که از حالا پشتشان بابت زیاده‌خواهی کارفرمای دولت‌پناه می‌لرزد، سرمان به جایی گرم است که نئولیبرال‌ها و نوچه‌های رسانه‌ای‌شان می‌خواهند. دقیقا مثل 150 نماینده‌ای که به تجمع اخیر کارگران در مقابل مجلس محل نگذاشتند(جز محجوب و جلودارزاده) ولی در اعتراض به لغو سخنرانی کم نمی‌گذارند. حالا فرض کنید لایحه ضدکارگری(که فعلا به وزارت کار برگشته و بعید است تغییر خاصی کند) دوباره به مجلس بیاید و با کمک یک بمب خبریِ فانتزیِ دیگر تصویب شود و طبق ادعای تشکل‌های کارگری در آینده نزدیک با اخراج‌ها(و بسی فروپاشی خانواده‌ها و زندانی شدن شوهرها و خودکشی‌ و....) مواجه شویم. روزی می‌رسد که من و شما دوباره در حمایت از ملیکانامِ پنج ساله‌ای(دختر کارگری که به دلیل عدم تمدید قراردادِ شفاهیِ ششماهه بیکار و بی‌پول شده و بیمارستان، درمان چشمش را ناتمام گذاشته) کمپین "چشمان ملیکا" راه بیندازیم. تردید نکنید 150 نماینده بالا بلافاصله با توئیت‌هایی با ادبیات بچگانه خودشان را به قافله می‌رسانند و رئیس جمهور هیاتی را(لابد به ریاست اسحاق جهانگیری) مسؤول بررسی "ابعاد قضیه" می‌کند و وزیر بهداشت عکسی از خودش در حال معاینه چشمِ نابیناشده ملیکا می‌اندازد(مثلا با روپوش سفید). امروز هم روحانی بانوی دستفروش فومنی[محصول نابرابری‌های ساختاری] را به ریاست جمهوری دعوت کرده بود. چیزی شبیه ظاهرسازی "خان حاکم" در فیلم هزاردستان که بانی قحطی نان تهران بود(ایادی او گندم را به انگلیس صادر کردند تا به قول نویسنده یومیه "عهد جدید" نام ایران در کنار انگلیس تیتر روزنامه‌ها شود). و در کسوت یک منجی و قهرمان با چند کیسه آرد به درب شلوغ آن نانوایی آمد و به نانوا تشر زد که زود باش به مردم نان بده. اینجاست که می‌گوید: «شک دارم به ترانه‌ای که زندانی و زندانبان با هم زمزمه می‌کنند»

#بوسجین

# مطلب از وبلاگ ستاره سهیل 701بوسجین

ستاره سهیل بوسجین...
ما را در سایت ستاره سهیل بوسجین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : isoheil701e بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 16:44